راز زوج خوشبخت در سالگرد ازدواج

ساخت وبلاگ

امکانات وب

آقداش آنلاين پايگاه اطلاع رساني اطلاع رساني ، روستای آقداش ،عرفانی ، آقداش آنلاین ،تفريحي وسرگرمي-->-->-->
سايت مراجع تقليد

 آيت الله سيد علي خامنه اي (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد

راز زوج خوشبخت در سالگرد ازدواج
طنز كوتاه

روزي يك زوج، بيست و پنجمين سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اينكه در طول 25 سال حتي كوچكترين اختلافي با هم نداشتند. تو اين مراسم سردبيرهاي روزنامه هاي محلي هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختيشونو) بفهمن.

سردبير ميگه: آقا واقعا باور كردني نيست؟ يه همچين چيزي چطور ممكنه؟

مرد روزاي ماه عسل رو بياد مياره و ميگه: بعد از ازدواج براي ماه عسل به شميلا رفتيم. اونجا براي اسب سواري، دو تا اسب مختلف انتخاب كرديم. اسبي كه من انتخاب كرده بودم خوب بود. ولي اسب همسرم به نظر يه كم سركش بود.
 


سر راهمون اسب ناگهان پريد و همسرم رو از زين انداخت. همسرم خودشو جمع و جور كرد و به پشت اسب زد و گفت :"اين بار اولته" بعد از چند دقيقه دوباره همون اتفاق افتاد. اين بار همسرم نگاهي با آرامش به اسب كرد و گفت : " اين بار دومته "‌و بعد سوار اسب شد و راه افتاديم.

وقتي كه اسب براي سومين بار همسرم رو انداخت؛ همسرم خيلي با آرامش تفنگشو از كيف در آورد و با آرامش شليك كرد و اون اسب رو كشت. سر همسرم داد كشيدم و گفتم : " چيكار كردي رواني؟ديوونه شدي؟ حيوون بيچاره رو چرا كشتي؟"

همسرم يه نگاهي به من كرد و گفت: " اين بار اولته"!

پیامهای عرفانی (حکمت ناب شیعی)...
ما را در سایت پیامهای عرفانی (حکمت ناب شیعی) دنبال می کنید

برچسب : ازدواج , رازخوشبختی , , نویسنده : پرویزطهماسبی erfannab بازدید : 409 تاريخ : جمعه 23 خرداد 1393 ساعت: 12:07